بیا تو بخند همچو برگي كه در آبي افتد ...................................
از من فاصله بگیر...
خیلی وقته بیقرارم توی این کوچۀ تنها
رفتنت غم رو با من تنها گذاشت عطر موهاتو رو سینه م جا گذاشت دستای من خالی از دست تو شد دلخوشی هام داشتن عکس تو شد من که دلتنگ خنده هاتم من که هرروزو چشم به راهتم تو سکوت کوچه گوش به زنگ اون صدای پاتم بوی بارون بوی کاج ها بودنت هر وقتو هرجا یادگاری از تو و عشق تو شد تو خواب و رویا سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:24 :: نويسنده : باندو
دلــم میخاست زمان را به عقب برگردانم... نه برای اینکه "انهایی که رفته اند" را بازگردانم... برای اینکه "نگذارم" بیایند...
................................................... مزاحم اولی زنگ میزنه. ................................................. از رها کردن نترس..
هیچ کس نمی تواند..چیزی که مال توست را از تو بگیرد.. وتمام دنیا نمی توانند.. چیزی که مال تو نیست را برایت حفظ کنند... ......................................................... رفتم عابر بانک پول بگیرم..میگه وجه نقد موجود نیست... .................................................... گاهی اونقدر خدا زود به خواسته هامون جواب میده... ............................................
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||||
![]() |